تکنولوژی
جایگاه عشق: چگونه شراکتهای عاشقانه نقطه عطفی در پیشرفتهای علمی شدند
این مقاله به بررسی تاثیر عشق بر نوآوریهای علمی و تکنولوژیکی در دهه ۱۹۲۰ میلادی میپردازد. علاوه بر بررسی علمی بر تأثیر هورمونها در احساسات عاشقانه، مثالهایی از زوجهایی که عشقشان به پیشرفتهای علمی و تکنولوژیکی کمک کرده است آمده است. از ماری و پیر کوری گرفته تا زوجهای معاصر بیوتکنولوژیست، عشق میتواند به تعالی و پیشرفت علمی و اجتماعی بشر کمک کند. همچنین، چالشهایی که فناوری در ارتباطات انسانی و احساسات ایجاد میکند نیز مورد بحث قرار گرفته است.
در دهه ۱۹۲۰، به ازای هر ۱۰۰۰ نفر در ایالات متحده، ۱۲ ازدواج در سال اتفاق میافتاد. دهه ۱۹۲۰ همچنین زمانی برای اختراعات جدید بود. عشق تا چه حد بر مهندسی، معماری و علم در این دوره تأثیر گذاشته است؟ آیا هورمونهایی مانند اکسیتوسین، وازوپرسین و دوپامین باعث خلاقیت بیشتر مردم شدهاند یا عشق عاشقانه عمدتاً به عنوان الهامبخش بوده است؟ کدام زوجهای مشهور همچنان به عنوان اثبات نقش عشق بر نوآوری شناخته میشوند؟ پژوهشهای مدرن نشان میدهند که هورمونهای کلیدی، مانند اکسیتوسین، که موجب تعمیق احساس جذابیت میشود، نقشی عمده در عشق عاشقانه ایفا میکنند. وازوپرسین هیجان را تحریک میکند، در حالی که دوپامین اغلب در زمان احساس محبت مانند بوسیدن حضور دارد. مطالعات نشان میدهند که روابط عاشقانه میتوانند منبع مهمی برای رفاه باشند و سرمایهگذاری در توسعه عاشقانه در دوران بزرگسالی برای سلامت و خوشبختی کلی ضروری است. تاریخا، بسیاری از زوجها عشق را با مهندسی و علم ترکیب کردهاند، نشاندهنده اینکه عشق میتواند به فرد و جهان وسیعتر سود برساند. رابرت جی استرنبرگ، استاد توسعه انسانی در دانشگاه کرنل، توضیح میدهد که عشق همچنان الهامبخش است. با اینکه فناوری دیدار با انسانهایی را که در غیر این صورت نمیشناختیم آسانتر کرده است، همچنین خطرات سوء تعبیر آنلاین را به همراه دارد. استرنبرگ معتقد است که علیرغم این تغییرات، خود عشق اساساً تغییر نیافته؛ آنچه تغییر کرده است نحوه بیان و موفقیت یا شکست آن است. برخی از زوجها اثری ماندگار بر تاریخ گذاشتهاند. ماری و پیر کوری از معروفترین شراکتهای علمی هستند. پیر تحقیقات خود را در مورد کریستال و تقارن رها کرد تا به ماری در کارش بر روی رادیواکتیویته بپیوندد. در سال ۱۹۰۳، آنها نیمی از جایزه نوبل فیزیک را به اشتراک گذاشتند. در حالی که آلبرت انیشتین همسرش میلوا ماریچ را به زبان ناخوشایند توصیف کرده بود، شواهد نشان میدهد که او در کارهای اولیه انیشتین سهیم بوده است. گرتی و کارل کوری چرخه کوری را کشف کردند که نحوه تولید و مصرف انرژی در بدن را توضیح میدهد. آنها در سال ۱۹۴۷ جایزه نوبل فیزیولوژی یا پزشکی را به اشتراک گذاشتند و گرتی کوری اولین زن آمریکایی بود که جایزه نوبل دریافت کرد. یک تیم زوجی برجسته دیگر در مهندسی فرانک و لیلیان گیلبرت بودند که در اوایل دهه ۱۹۰۰ مطالعات حرکت را به عنوان یک تکنیک صنعتی مهم به کار گرفتند. در همین حال، امیلی بول به جرج بول در توسعه الجبرایی که پایه منطق کامپیوتری بوده، کمک کرد که بار دیگر نشان داد عشق تعاملی میتواند محرک کشف علمی باشد. در معماری، برج ایفل همچنان نماد عشق و الهامبخش داستانهای عاشقانه بسیاری است. در زمان معاصر، اوغور شاهین و دکتر اوزلم تورچی، بنیانگذاران بایونتک، نشان میدهند که این شراکتها همچنان امروز موفق هستند. پیتر د نورتون، استاد تاریخ در دانشکده مهندسی و جامعه در دانشگاه ویرجینیا، با داستانهای قدیمی پارالل میکند. او سرنوشت پیراموس و تیسبه را، که جدا شده توسط دیواری بودند که برای ارتباط استفاده میکردند، با اختراعات مدرن مقایسه میکند که به مردم اجازه میدهد در فواصل بسیار دور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. نورتون همچنین فردیناند شویال، یک پستچی فرانسوی را که ۳۳ سال صرف جمعآوری سنگ کرد تا «کاخ ایدهآل» را بسازد، ذکر میکند. به گفته نورتون، در حالی که هزینهها و سود میتوانند پروژههای بزرگ مهندسی را هدایت کنند اما انگیزههای فردی همچنان میتوانند عاشقانه باشند. به عنوان نمونه، امیلی وارن روبلینگ، در مدیریت ساخت پل بروکلین هنگامی که همسرش واشنگتن به علت بیماری قایقسواری در بستر بود، نشانی از وفاداری و همکاری شخصی نشان داد. نورتون هشدار میدهد که تکنولوژی مدرن میتواند به آسانی توسط جاهطلبی، غرور یا حرص هدایت شود و به نقل از چارلز کترینگ، معاون سابق جنرال موتورز که برای حفظ نارضایتی مصرفکننده به تولید مداوم توصیه کرد، اشاره میکند. "به نظر من، وقتی عشق بر مهندسی تأثیر میگذارد، معمولاً با قرار دادن مهندسی در جایگاه خود این کار را انجام میدهد. مهندسی باید به مردم خدمت کند، نه برعکس. وقتی تکنولوژی شفا میدهد، آشکار میکند یا اتحاد ایجاد میکند، به عشق خدمت میکند." رابطه بین تکنولوژی، رسانههای اجتماعی و شراکتهای عاشقانه پیچیدهتر میشود. در حالی که تکنولوژی میتواند مردم را به هم متصل کند، میتواند آنها را نیز ایزوله یا بیعلاقه کند. عشق این معضلات را به هر پروژه مهندسی، از کوچک تا بزرگ، معرفی میکند. نورتون به یک مثال الهامبخش اشاره میکند: در سال ۱۹۷۵، وقتی تکنیکهای جدید بیوتکنولوژی نگرانیهای اخلاقی را برانگیخت، زیستشناسان مولکولی در اسیلمار، کالیفرنیا ملاقات کردند تا درباره مرزهایی که نباید عبور کنند، توافق کنند. نورتون معتقد است که عشق، به صورت مسئولیت اخلاقی، همدردی و دوراندیشی، میتواند شکل دهد که چگونه از تکنولوژی استفاده کنیم. عشق همچنین میتواند به معنای مسئولیت اخلاقی، همدردی و دوراندیشی باشد که مهندسان و دانشمندان باید آن را بپذیرند. دقت در علم و مهندسیمی اهمیت دارد، اما عنصر انسانی غالباً در پس هر دستاورد بزرگ وجود دارد. خارج شدن از سطح روابط عاشقانه، بسیاری از دانشمندان و مهندسان به شدت به کار خود عشق میورزند که گاهی منجر به جوایز نوبل میشود. امروز، اما، منظره عشق پیچیدهتر است. تحقیقات جدید نشان میدهند که افراد با اضطراب ممکن است تمایل به توسعه وابستگی عاطفی به هوش مصنوعی پیدا کنند، از جمله احساساتی مشابه عشق به چتجیپیتی. این بخشی به دلیل توانایی مدلهای هوش مصنوعی در تقلید از هوش احساسی و اجتماعی بودن است. در حالی که عشق میتواند منبع قدرتمند الهام باشد، تکنولوژی چالشهای منحصر به فردی را به ارمغان میآورد. متوازن سازی احساسات انسانی با پیشرفت فناوری کلیدی است—تا زمانی که این هورمونهای عشق ما را به مسیرهای جدید و ناشناخته هدایت کنند.