گامبیت بزرگ گرینلند: چگونه ترامپ قدرت نظامی قطبی را علیه روسیه و چین برنامهریزی میکند
گرینلند، که رسماً بزرگترین جزیره جهان است، اخیراً توجه رسانههای زیادی را به خود جلب کرده است، به خصوص با ابراز امیدواری دوباره دونالد جی. ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، برای به دست آوردن این جزیره برای ایالات متحده. اما چرا؟ پاسخ ترکیبی از رئال پلیتیک و البته منابع است.
این جزیره که بیشتر آن توسط اینویتها سکونت دارد و بیش از هزار سال پیش توسط اریک سرخ مستعمره شد، مدتهاست که خیرهکننده جهان بیرون است. اما اظهارات تازه دولت جدید ایالات متحده بار دیگر آینده این جزیره را به گمانهزنی کشانده است.
دونالد جی. ترامپ، چهل و هفتمین رئیسجمهور آمریکا، گفته است: "گرینلند جای شگفتانگیزی است. ما به آن برای امنیت بینالمللی نیاز داریم. و مطمئنم دانمارک همراه خواهد بود — نگهداری آن برای آنها هزینه زیادی دارد."
وی افزوده است: "گرینلند نه برای ما بلکه برای امنیت بینالمللی ضروری است. کشتیهای روسی همه جا هستند، کشتیهای چین همه جا هستند — کشتیهای جنگی — و آنها [دانمارک] نمیتوانند آن را نگه دارند."
آیا هیچ "گوشت"ی پشت چنین بیانیههایی وجود دارد؟ بیایید نگاهی بیندازیم.
چرا آمریکا اصلاً گرینلند را میخواهد؟
جدای از نظرات درباره انگیزههای ایالات متحده برای به دست آوردن این جزیره، این کشور در جزیره تاریخ طولانی و دلایلی معتبر برای خواستن آن دارد (البته از دیدگاه خود). اولین و مهمترین دلیل اهمیت تجاری و استراتژیک جزیره برای ایالات متحده و منطقه گستردهتر است.
اغراق زیادی نیست که بگوییم گرینلند در قلب ژئوپلیتیک قطب قرار دارد. موقعیتش آن را به نزدیکی دو مسیر مهم کشتیرانی قطب قرار میدهد.
کوچک شدن یخچالهایی در مناطق قطبی فقط اهمیت آن را در سالهای اخیر افزایش داده است، به طوری که برخی پیشبینی میکنند که تا سال ۲۰۵۰، یک مسیر دریایی قطبی میتواند دقیقاً شمال گرینلند باز شود.
مسیرهای دریایی مانند این برای تجارت حیاتی هستند (به خصوص چون ارتباطات اروپایی کوتاهتری تشکیل میدهند) و مسیرهای حملونقل احتمالی برای داراییهای دریایی، به خصوص برای آمریکا، روسیه و به طور فزاینده چین، فراهم میکنند. بدون نظارت ایالات متحده، این میتواند به افزایش نزدیکی نظامی ناخوشایند به سرزمین اصلی آمریکای شمالی منجر شود.
و این فقط فرضی نیست. از سال ۲۰۰۶، داراییهای دریایی روسیه مختلف توانستهاند به گرینلند "نفوذ کنند"، فقط به طور اتفاقی شناسایی شدهاند. این شامل یک زیر دریایی روسیه که به تازهترین ظرفیت هستهای مجهز است، در ژوئن ۲۰۲۴ بود.
با کاهش یخی بودن دایره قطب شمال نیز، چنین نفوذهایی میتوانند و احتمالاً بیشتر خواهند شد. بنابراین، با این هدف، ایالات متحده باور دارد که بهتر از دانمارک میتواند این تهدید رو به رشد را مدیریت کند.
گرینلند: انباری از منابع
دلیل دیگری میزان زیادی از منابع استفاده نشده در جزیره است. گرینلند به لطف تاریخچه زمینشناسی جالب و منحصر به فردی ثروت معدنی وسیع ناگرفتهای را شامل میشود، از جمله عناصر نایاب لعاب که برای انرژیهای تجدیدپذیر و فناوری نظامی ضروری هستند.
جزیره همچنین به گنجینهای از نفت ناگرفته و ذخیره بزرگ اورانیوم دست دارد، که جاذبه آن را برای کشورهای ثالث افزایش میدهد. با این حال، تصمیمات سیاسی، مانند ممنوعیت معدن اورانیوم ۲۰۲۱ ، سرمایهگذاریهای خارجی را کند کردهاند.
سپردههایی مانند Kvanefjeld میتوانند گرینلند را به عنوان یک تامینکننده جهانی قرار دهند، اما تصمیمات سیاسی، مانند ممنوعیت معدن، بسیاری از سرمایهگذاران را منصرف کردهاند. چین، به نوبه خود، علاقه بیشتری به منابع گرینلند نشان داده است که در ایالات متحده نگرانیهایی به وجود آورده است.
کوچک شدن صفحات یخی نیز رقابت بین ایالات متحده، روسیه و چین را شدت بخشیده است. اظهار مالکیت حاکمیت دانمارک بر قطب شمال، که وابسته به گرینلند است، لایه دیگری از پیچیدگیهای استراتژیک برای همه طرفهای ذیربط اضافه میکند.
از چه زمانی ایالات متحده گرینلند را خواسته است؟
از اظهارات اخیر چهل و هفتمین رئیسجمهور آمریکا گذشته، ایالات متحده مدتهاست که علاقه به به دست آوردن گرینلند داشته است. برخی از اولین تلاشهای خرید آن در سال ۱۸۶۷ توسط وزیر امور خارجه ایالات متحده ویلیام سیوارد صورت گرفت.
در سال ۱۹۱۰ تلاش دیگری توسط سفیر امریکا در دانمارک موریس فرانسیس ایگانز انجام شد، مدت کوتاهی قبل از اینکه ایالات متحده دانمارک وست ایندیز را در سال ۱۹۱۷ خریداری کند.
با این حال، جدیترین تلاشها مدت کوتاهی بعد از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۶ صورت گرفت. در آن زمان، ایالات متحده به دانمارک حدود ۱۰۰ میلیون دلار (حدود ۱.۶۱۹ میلیارد دلار) طلا پیشنهاد داد که رد شد.
این پیشنهاد پس از تصرف جزیره توسط آمریکا در طول جنگ جهانی دوم پس از تصرف آلمان از دانمارک در آوریل ۱۹۴۰ تحت قوانین اصول مونرو ارائه شد. چند سال از تلاشها برای اخراج داراییهای نظامی آمریکا در اواخر دهه ۱۹۴۰ به پایان رسید، با پیوستن هر دو ایالات متحده و دانمارک به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در سال ۱۹۴۹.
مدتی بعد، یک قرارداد رسمی بین دانمارک و ایالات متحده امضا شد که به ایالات متحده مسئولیت اصلی دفاع از جزیره را میدهد. در حدود آن زمان، ایالات متحده ایجاد کرد پایگاه نیروی هوایی ثول ، که ۷۵۰ مایل (حدود ۱۲۰۰ کیلومتر) شمال دایره قطب شمال بود.
پایگاه نیروی هوایی ثول و نیروی فضایی
ابتدا به عنوان ایستگاه اخطار اولیه موشکی روسیه و ارتباطات رادیویی تعیین شد، اما از آن زمان به عنوان پایگاه ناوگان بمبافکن استراتژیک آمریکا گسترش یافته است، به خصوص برای بمبافکنهای بی-۵۲ با قابلیت اتمی.
دانمارک نیز موظف به ارائه کمک دفاعی به جزیره است، اما این کاملاً ضعیف است و شامل چهار کشتی اندازه فریگیت، چهار هلیکوپتر، یک هواپیما گشت دریایی و شش تیم سگسوار برای گشتزنی جزیره میشود. آنها همچنین در پایگاه آمریکایی ثول حضور نظامی دارند.
در سالهای اخیر، پایگاه به نیروی فضایی تازه تاسیس ایالات متحده واگذار شده و به پایگاه فضایی پیتوفیک در سال ۲۰۲۳ تغییر نام داده است. در طول سالها، پایگاه بهبودهای قابل قبولی در سیستمهای راداری و پیگیری تهدیدات هوایی و امکانات فرماندهی ماهوارهای دریافت کرده است.
پایگاه همچنین توانمندیهای تحقیقاتی علمی و مانیتورینگ پیشرفته دریایی، هوایی و فضایی بالایی را ارائه میدهد.
آیا توجیهی برای خواست آمریکا در جزیره وجود دارد؟
در خلاصهای میتوان گفت که جواب بستگی به دیدگاه شما دارد. در حالی که ایالات متحده برخی از دلایل منطقی برای به دست آوردن این جزیره دارد، گرینلند هماکنون یک قلمروی خودمختار تحت پادشاهی دانمارک است.
مقامات دانمارکی عملاً حق تعیین سرنوشت گرینلند را اعلام کردهاند و گفتهاند که گرینلند برای فروش نیست. علاوه بر این، گرینلندیها از استقلال حمایت میکنند و بسیاری از دانمارکیها ارتباطهای تاریخی با گرینلند را بخشی از هویت ملی دانمارکی میدانند.
گرینلند دولت خود و جمعیت بومی، عمدتاً اینویت، که حق تعیین سرنوشت دارند، را داراست. هر گونه تلاشی برای "دریافت" این جزیره، حتی از طریق خرید، میتواند به عنوان زیرپا گذاشتن این حاکمیت تلقی شود.
در حالی که نگرانیهای ایالات متحده درباره نفوذ چینی و روسی در گرینلند احتمالاً معتبر است، هر تلاش همهجانبه برای تسلط میتواند به صورت سنگیندستی دیده شود، به خصوص توسط رهبران گرینلند و ناظران ب
ینالمللی.
گرینلندیها چه نظری دارند؟
مانند بسیاری از مسائل بحثبرانگیز، نظر عمومی درباره این مسئله در گرینلند تقسیم شده است. با این حال، بیشترین جمعیت از استقلال گرینلند نسبت به تعویض کنترل دانمارک با کنترل ایالات متحده حمایت میکنند.
با این حال، همانطور که بیبیسی گزارش میکند ، هرگونه تصمیم برای استقلال واقعی احتمالاً با شرایطی مانند تضمین یارانههای دانمارک برای چیزهایی مانند مراقبت سلامت و سیستم رفاه همراه خواهد بود.
برخی از کارشناسان معتقدند که ایالات متحده میتواند از یک موضع سوم عبور کند: همکاری آزاد. ایالات متحده هماکنون توافقاتی از این دست با ایالتهای اقیانوسی، جزایر مارشال، میکرونزی و پلائو دارد.
این یک توافق قانونی و سیاسی است که در آن یک ملت مستقل موافقت میکند که مسئولیتهای خاص، مانند دفاع و نمایندگی بینالمللی، را به ایالات متحده واگذار کند و در عین حال استقلال و حکومتپذیری خود را حفظ کند.
چنین توافقی در عمل قراردادهای موجود دانمارک با ایالات متحده را عوض خواهد کرد، اما بین یک گرینلند مستقل جدید و ابرقدرت منعقد خواهد شد.
اگر تصاحب رسمی جزیره توافق نشود، این میتواند یک سازش خوب باشد که همه طرفها احتمالاً با آن خوشحال خواهند بود.
و این است حد شما برای امروز.
با توجه به اظهارات رئیسجمهور دونالد ترامپ درباره آینده گرینلند، مهم است بدانیم که معاملات تجاری او تمایل دارد بر اصل "سوال بزرگ" بنا شوند. با اعلام قصد خود برای خرید کلی گرینلند، هر "معامله" کمتری، مانند استقلال از دانمارک با یک معامله "همکاری آزاد" با ایالات متحده، احتمال موفقیت بیشتری خواهد داشت.
اگر به دست آید، این نوعی بهترین از تمامی جهانها برای گرینلندیها و واشنگتن دی.سی. خواهد بود. اما، زمان و جزر و مد، همانطور که میگویند، نشان خواهند داد.
اما این دو سنت ما در این زمینه است؛ شما چه فکر میکنید؟