سیاسی
تحول جنگافزارهای ضدتانک: از بمبهای هواپیما تا پهپادهای دقیق
جنگافزارهای ضدتانک در طول تاریخ تغییرات زیادی را تجربه کردهاند. از هواپیماهای شکارچی تانک در جنگ جهانی دوم تا هلیکوپترهای تخصصی ضدتانک مانند بل AH-1 کبرا و A-10 تاندربولت II در جنگ سرد، سلاحها و تکنیکهای ضدتانک به طور مستمر در حال پیشرفت بودهاند. امروزه، پهپادها با ویژگیهای استتار، دقت و ماندگاری عملیاتی بالا، نقش مهمی در جنگهای ضدتانک ایفا میکنند و چالش بزرگی برای ارتشها و تاکتیکهای سنتی به وجود آوردهاند.
در میدانهای نبرد مدرن، تانکها حضوری بینظیر دارند. زره ضخیم و توپهای سنگین آنها نماد تسلط بر جنگهای زمینی است. همانطور که آنها در زمینهای مختلف حرکت میکنند، ساختارهای قدرتمند آنها میتوانند دفاعها را شکافته، پیادهنظام را نابود کرده و حملات وسیع را با قدرت آتش بینظیر تقویت کنند.
صرفاً دیدن این غولهای زرهپوش اغلب به اندازه کافی برای شکستن روحیه دشمن کافی است و نشاندهنده آغاز حملهای وحشتناک و شاید حتی ناتوانکننده است. بنابراین، توسعه راهکارهای مؤثر ضدتانک به جنبه محوری جنگهای مدرن تبدیل شده است، چه برای برنامهریزی برای بقا و چه برای حفظ تعادل قدرت استراتژیک.
در طول جنگ جهانی دوم، میدان نبرد با ورود هواپیماهای شکارچی تانک دچار یک تغییر پارادایمی شد که واکنشی استراتژیک به حضور قدرتمند خودروهای زرهی بود. آلمان در این حوزه پیشگام بود و نسخههای اصلاحشدهای از یونکرز Ju 87G استوکا را با توپ 37 میلیمتری در زیر هر بال ایجاد کرد که به طور خاص برای مبارزه با ساختارهای تانک طراحی شده بود. به طور مشابه، هنشل Hs 129 با زره سنگین و توپهای قدرتمند 30 میلیمتری تجهیز شد، که آن را به دشمنی قابل ملاحظه برای اهداف زرهی تبدیل کرد.
متحدین کمی در این مسابقه تسلیحاتی عقبتر بودند. بریتانیا هواپیمای هاوکر هاریکن را به نسخه Mk IID اصلاح و راهاندازی کرد که به نام "بازکن قوطی پرنده" شناخته میشود، به دلیل توپهای Vickers S 40 میلیمتری آن که میتوانستند به راحتی به وسیلههای زرهی سبک نفوذ کنند. اثربخشی این هواپیما منجر به توسعههاوکر تایفون 1B شد که تواناییهای ضدتانک نیروی هوایی سلطنتی را تقویت کرد.
ایالات متحده رویکرد متفاوتی اتخاذ کرد و بمبافکن B-25 میچل را برای حمل یک توپ 75 میلیمتری تطبیق داد، همراه با استفاده از P-47 تاندربولت قوی برای نقشهای مشابه. در جبهه شرقی، اتحاد شوروی از ایلیوشین Il-2 استورموویک استفاده کرد، هواپیمایی که به دلیل تسلیحات سنگین توپها و راکتها برای هدفگیری تانکهای آلمانی ضروری شد.
با وجود این پیشرفتها، اثرگذاری واقعی نبرد هواپیماهای ابتدایی شکارچی تانک مخلوط بود. این هواپیماها ممکن بود توانایی خاموش کردن تانکها را به ویژه در هدفگیری بخشهای کمتر زرهی داشته باشند. با این حال، رسیدن به دقت در برابر اهداف متحرک با نظر به محدودیتهای فناوری هدفگیری موجود در طول جنگ، چالشی بزرگ بود. قابل ذکر است که در نبرد کورسک، شورویها از Il-2 برای انتشار بمبهای گروهی که برای نفوذ به زره تانک طراحی شده بودند، استفاده کردند.
اگرچه ادعاهای رسمی از وقوع تخریب وسیع تانکها حکایت داشتند، اما رکوردهای مستقل نشان میدهند که بیشتر خسارت تانکهای آلمانی ناشی از توپهای ضدتانک زمینی و نقصهای مکانیکی بود، نه حملات هوایی.
مطالعات بیشتر، مانند تحلیل عملیات هوایی متفقین در نرماندی، این دیدگاه را تقویت میکنند. علیرغم تلاشهای شدید با استفاده از راکتها و گشودن آتشهای توپخانه از طرف تایفونها و تاندربولتها، سهم هوایی در تلفات تانکهای آلمانی کم بود. این یافتهها نشان میدهند که اگرچه هواپیماهای شکارچی تانک نقش فعالی در نگهداشتن شکلدهی دشمن و ایجاد فشار روانشناختی ایفا کردند، تأثیر مستقیم آنها بر تخریب تانکها محدود بود. ارزش استراتژیک آنها عمدتاً در حمله به اهداف نازک تر، مختل کردن خطوط تأمین و وادار کردن مانورهای دشمن مشهود بود تا تخریب مطلق تانکها.
همانطور که جنگ جهانی دوم پیش میرفت، نقش هواپیماهای شکارچی تانک در حال تکامل بود و زمینه را برای راهحلهای تخصصیتر و موثرتری در دوره جنگ سرد آماده کرد. این تحول یک تغییر قابل توجه از روزهای اولیه درگیری مستقیم با تانکها به استراتژیهای پیچیدهتر و پیشرفتهتر جنگافزار ضدتانک را نشان داد.
تکامل جنگافزار ضدتانک در دوره جنگ سرد یک جهش بزرگ را تجربه کرد، زیرا استراتژیستهای نظامی و فناوران به دنبال بیاثر کردن تهدید روزافزون ستونهای زرهی بودند. این دوره آغازگر هواپیماهای ضدتانک مدرن بود که برای مقابله با ساختارهای متراکم تانک که میادین نبرد را تسخیر کرده بود، طراحی شده بودند.
ورود هلیکوپتر Bell AH-1 کبرا یک تغییر محوری در استراتژی نظامی ایالات متحده بود. توانایی آن در ضربه زدن از فواصل دور و خارج از محدوده مقابله آتشهای دفاعی تانک آن را به بازیکنی کلیدی در مقابله با نیروهای معاهده ورشو در اروپا تبدیل کرد. اثرگذاری AH-1 به قدری بود که منجر به یک تغییر استراتژیک از تکیه بر سلاحهای هستهای تاکتیکی به گنجاندن هلیکوپترهای ضدتانک در دفاعیات مقدم خط شد و به طور اساسی رویکرد ناتو به برنامهریزی نبرد جنگ سرد را تغییر داد.
نیروی هوایی ایالات متحده نیاز به پلتفرمی توانمند برای تحمل آتش شدید زمینی و در عین حال تحویل حملات دقیق و قدرتمند علیه زرهیهای شوروی را تشخیص داد. پروژهای را آغاز کرد که به نتیجهای رسید که به A-10 Thunderbolt II منجر شد، که با نام مستعار "خوک جنگ" شناخته میشود.
A-10 طراحی شده بود تا جان سالمی در محیطهای جنگی حفظ کند و مرگبار در حمایت نزدیک باشد. ویژگیهای منحصر به فرد آن شامل یک وان تیتانیومی است که خلبان و سیستمهای حیاتی هواپیما را محافظت میکند، و به آن اجازه میدهد آسیب زیادی را جذب کرده و همچنان پرواز کند.
دارای قابلیت برخاست و فرود کوتاه، A-10 میتواند به نزدیکی خط مقدم عملیات برود تا حمایت مستمر به نیروهای زمینی ارائه دهد. در نبرد، به ویژه در طول جنگ خلیج فارس، A-10 توانایی خود را با تخریب صدها تانک، قطعات توپخانه و وسایل نقلیه دیگر نشان داد و شهرت خود را به عنوان شکارچی تانک قوی تثبیت کرد.
به طور همزمان، ورود هلیکوپتر بوئینگ AH-64 آپاچی به کارکردهای هلیکوپتر نوسازی و تکامل داد. مجهز به موشکهای لیزی AGM-114 هلفایر که اطمینان از قابلیت ضربه دقیق را ارا میدهند، آپاچی میتواند با دقتی عالی و از مسافتهای ایمن اقدام به هدفگیری کند.
طراحی آپاچی به آن اجازه میدهد که با بهرهگیری از نقاط ضعف زرهی و حمله به نقاط تأمین و کمین ضعیفتر رومیزی دشمن، نقش حیاتی و متفاوتی در مقابله با تانکها ایفا کند. این تکنولوژی جدید و انسان محور تنها به زدن تلفات زرهی به نحو دقیق و موفق خلاصه نشده، بلکه توانسته است نتیجهبخش ترین تاکتیکها و راهبردهای میدانی را بازتعریف کند.
با ظهور فناوری پهپادها، از جمله UAVها، این تکامل وارد مرحلهای نوین در جنگافزار ضدتانک شده است. پهپادها با ترکیب خاص خود از دقت، استقامت و قابلیت استتار، توانستهاند بدون خطرات مواجهه انسانی، نقشهای جدید و مؤزکتی در نبردها ایفا کنند.