فراتر از نقطه بدون بازگشت: چرا سلاحهای هستهای خودخوار نابودی وجود ندارند؟
دکترین نظامی هستهای جهانی امروزی بر اساس بازی موش و گربهای است که نتیجه آن میتواند نابودی نسل بشر باشد. این دکترین بر این فرض استوار است که هر گونه استفاده مخاصمانه از سلاحهای هستهای علیه یک کشور هستهای، حتی به صورت محدود، میتواند به یک جنگ هستهای تمامعیار تبدیل شود.
این مبنا بر اساس دکترین انهدام متقابل تضمین شده (MAD) شکل گرفته که یک مفهوم استراتژیک است که تضمین میکند هر گونه حمله هستهای ابتدایی به یک پاسخ تلافی جویانه ویرانگر منجر خواهد شد و به نابودی دوطرفه منجر میشود.
دکترین MAD از دهه ۱۹۵۰ میلادی توسط هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق آمریکا، و بعداً در دهه ۱۹۶۰ توسط تحلیلگر نظامی دونالد برنان شناخته شد. امروزه این دکترین به اندازه جنگ سرد ترسناک است و نشاندهنده شکنندگی صلح مدرن است.
اما چرا؟ همانطور که جان آر. آلن و پیتر لوین در یک مقاله در IEEE Spectrum توضیح میدهند، دلیل اصلی این است که پس از شروع این جنگافزارهای قدرتمند انسانی، در حال حاضر هیچ راهی برای متوقف کردن آنها وجود ندارد. این طراحی شده است و به عنوان یکی از بهترین عوامل بازدارنده برای پرتاب آنها است.
به هر حال، حوادث میتوانند رخ دهند و در واقع در گذشته نیز رخ دادهاند . اما برخی از متفکران نظامی بر این باورند که ممکن است وقت تجدیدنظر در این سیاست باشد. پس آیا امکان افزودن قابلیتهای نابودی خودکار یا توقف به سلاحهای هستهای وجود دارد؟
بنگریم.
من مرگ، نابودگر جهانها شدهام
در پی اولین استفاده و تنها استفاده از سلاح هستهای در پایان جنگ جهانی دوم، تنها تعداد کمی از کشورها این سلاحها را داشتند، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی.
به زودی بریتانیا و فرانسه در دهه ۱۹۵۰ به این فهرست پیوستند. از آن زمان تعداد این کشورها افزایش یافته ، به طوری که اکنون کشورهای بسیاری از جمله هشت یا نه کشور به این سلاحهای ویرانگر مجهز هستند.
برخی از آنها، مانند روسیه، کره شمالی و چین، احتمالاً در مسیری قرار دارند که میتواند به یک جنگ هستهای غیر اقتصادی منجر شود. به عنوان مثال، روسیه همچنین به وضوح بیان کرده که به جدیت در نظر دارد برای استفاده محدود از سلاحهای هستهای در اوکراین.
این کشور حتی قوانین دکترین هستهای خود را با توجه به حمایت غرب از اوکراین تغییر داده است. درحالیکه این اقدام احتمالاً برای نشان دادن خطکشی در برابر غرب انجام شده، اما نتوانسته است ترسهای فزاینده را در میان کسانی که نگران احتمال یک هولوکاست هستهای هستند کاهش دهد.
و تهدید بسیار واقعی است. اگر این اتفاق غیرقابل تصور رخ بدهد، در عرض چند دقیقه صدها، اگر نه هزاران کلاهک موشکی پرتاب خواهند شد.
آیا سلاحهای هستهای میتوانند در میانه پرواز غیرفعال شوند؟
سکوهای مدرن ارسال راهبردی بلند مدت، مانند موشک چهاربالیستیک بینقارهای یا معادلهای دریایی آنها، میتوانند چندین کلاهک هستهای حمل کنند. تنها تعداد کمی از اینها برای از بین بردن کامل یک شهر کافی هستند.
شاید شما تعجب کنید که هر یک از این موشکهای چهاربالیستیک بینقارهای وقتی پرتاب میشوند غیرقابل بازگشت هستند. وقتی موشکها از پرتابگرها جدا شدند، دیگر راهی برای فراخوانی، غیرفعال کردن یا توقف آنها وجود ندارد.
این سیاست طراحی عمدی به دلیل نگرانیها درباره تخریب الکترونیکی انتخاب شده است. به عنوان مثال، سیگنالهای رادیوی مخرب میتوانستند سلاحها را هنگامی که در پرواز هستند غیرفعال کنند. به عبارت دیگر، طراحی به سیستمهای جنگ الکترونیکی اجازه نمیدهد که بارهای هستهای ورودی را خلع سلاح کنند.
نتیجه کوتاه این است که سیاستگذاران از این امکان عمداً جلوگیری میکنند. اما شگفتآور این است که بیشتر سیستمها در مرحله آزمون و تست دارای سیستمهای غیرقابل استفاده هستند. این سیستمها به طور مداوم آزمایش و فعال می شوند زمانی که موشک خارج از پارامترهای مورد انتظار عمل کند.
یک موشک Minuteman III در نوامبر سال گذشته همین کار را کرد. در طی یک آزمون پرتابی شبانه روتین، این وسیله آزمون LGG-30G خاص به طور ایمن بر فراز اقیانوس آرام متوقف شد.
چنین سیستمهایی معمولاً شامل مواد منفجرهای متصل به بدنه هستند که میتوانند به صورت از راه دور فعال شوند تا به طور دراماتیک یک پرتاب را متوقف کنند. این مکانیسمها از نظر فنی سیستمهای پایان پرواز (FTS) نامیده میشوند و به ارتشها گزینههایی میدهند تا وسایل پرتابی را در میانه پرواز متوقف یا نابود کنند.
این سیستمها به طور معمول دارای منابع قدرت مستقل هستند که قابلیت اطمینان مهمی را ارائه میدهند. موشکهای دیگری، مانند موشکهای سوخت مایع، همچنین گزینههایی برای جتیزه سوخت برای متوقف کردن پرواز موشک دارند.
مهمات دیگر، مانند پوستههای توپ ضد هوایی، مهمات ردیابیکننده و اژدرها، نیز دارای سیستمهای "خوردن خود" ابتداییتری هستند. اینها به صورت طراحی شدهاند تا احتمال اصابت نرسیده به هدفهای پروازی مبدل به اشیاء بیخطر شوند.
توافقنامههای بینالمللی باریک و شکننده
با توجه به طراحی عمدی، توافقنامههای بینالمللی برای پیشگیری از تبادل هستهای کامل وجود دارد. برای مثال، توافقنامه حوادث ۱۹۷۱ ، پیمانی بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود که پروتکلی برای کاهش تهدید هستهای و اجرای سیاست محدودیت داشت. با این حال، به کلی تسلیبخش نیست.
"در صورت وجود یک حادثه، حزب که سلاح هستهای آن درگیر است بلافاصله تمامی تلاشهای لازم را برای تلقیح بیخطر این سلاح یا نابودی آن بدون اینکه آسیب ایجاد کند، انجام خواهد داد."، این بیان میکند. چگونگی انجام این کار بر عهده تفسیراز سوی امضاکنندگان است.
در حالی که فناوری موجود است، همانطور که ما قبلاً نشان دادهایم، استاندارد نیست که آن را در سلاحهای هستهای عملیاتی وارد کنید. برای مثال، استفاده از ارتباطات دوجهته برای تلمتری و راهنمایی در موشکهای غیرنظامی و سیستمهای نظامی دیگر رایج است.
در مورد پرتابهای پرمخاطره ای مانند سلاحهای هستهای، تغییرات بسیار کمی برای اضافه کردن لینکهای حتی یکجهته برای ارائه بیمهنامهای دربرابر پرتابهای تصادفی نیاز خواهد بود.
شمارش معکوس تا نابودی
در همه موارد، سرعت کلید اصلی است. موشکهای هستهای Minuteman III فعلی ایالات متحده میتوانند ظرف مدت ۳۰ دقیقه به روسیه برسند. این شامل یک فاز افزایش حدودا ۵ دقیقهای است که در آن وسیله پرتاب هستهای بار موشکی هر موشک را به جو زمین بر میدارد.
پس از آن، موتور موشک خاموش میشود و وسیله پرتاب حدود ۲۰ دقیقه دیگر در یک قوس پارابولیک حرکت میکند. زمانی که نزدیک هدف میشوند، کلاهکهای جنگی در مرحله ورود به جو به زمین بازگشته و به سمت مقصد نهایی حرکت میکنند.
پرتاب میتواند در هر یک از چندین پنجره کلیدی انجام شود. اولین مرحله فاز انگیزه است، که در بالا ذکر شد. در این نقطه، کنترلکنندگان راه دور باید بتوانند موشک را از طریق ارتباطات زمینی، دریایی یا حتی از فضای بیرونی سریعاً تماس کنند.
دستورالعملهای توقف نیز به راحتی در طول فاز پرواز پارابولیک بلندتر منتقل میشود. با این حال، مشکلاتی که در صورت ارسال به سمت پایان ماموریت سلاح، یعنی مرحله ورود به جو وجود دارد.
همانطور که وسیله ورود حاوی کلاهک به جو وارد میشود، در یک محفظه پلاسما قرار میگیرد. این پلاسما با دریافت امواج رادیویی دخالت میکند. بنابراین، در طول فازهای ورود و نزول که حدود یک دقیقه طول میکشند، تنها میتوان دستورالعملهای توقف را زمانی که پلاسما پراکنده میشود، منتقل کرد.
از نظر عملی، این یک پنجره ارتباط بسیار محدود است که تنها چند ثانیه قبل از انفجار طول میکشد. همچنین، این ارتباط احتمالاً تنها با فرستندههای فضایی امکانپذیر خواهد بود.
توقف، توقف، توقف!
به اندازهای که این موضوع نگرانکننده به نظر میرسد، فناوریهای موجود نیز میتوانند برای تماس با کلاهکها در این پنجره زمانی بحرانی استفاده شوند. به عنوان مثال، آلن و لوین توضیح میدهند که سیستمهای سیستمهای موقعیتیابی جهانی (GPS) مبتنی بر فضا از سیگنالهای رادیویی باند L استفاده میکنند که میتوانند با سرعت حدود 50 بیت در ثانیه ارسال شوند.
باند L میتواند از ابرها، مه، باران، گرما و حتی پوشش گیاهی عبور کند و گزینهای ایده آل است. سیستمهای ارتباطی ماهوارهای با استفاده از آنتنهای تشکیلدهنده پرتو باند K و تکنیکهای مدولاسیون مقاوم در برابر نویز، مانند طیف انتشار، به اطمینان از ارسال پیامها در مواجهه با هوا، شرایط جغرافیایی و درههای شهری با نرخ دادههایی به مقیاس مگابیت در ثانیه (Mb/s) کمک میکنند.
برای هر نوع سیگنال، قدرت حامل دریافت شده تقریباً 100 دسیبل بر میلیوات خواهد بود. هر مقداری بالاتر از این سطح، احتمالاً در اوج موشک، قابلیت اطمینان را بدون به خطر انداختن امنیت افزایش خواهد داد.
فناوریهای کمکی دیگر نیز برای دریافت و تقویت سیگنالهای کم قدرت، فیلترکردن تداخل و نویز و حتی کدگذاری پیامها برای پخش و دریافت به فواصل دور فراهم هستند. سیستمهای نظامی در استفاده از رمزنگاری برای رمزگذاری پیامها و سیگنالها بسیار پیشرفته هستند.
هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی میتوانند در این زمینه خوشآمد باشند. با توسعه موشکهای خودپایین ( مانند مواردی که توسط اسپیس اکس توسعه داده شدهاند )، این توانایی را فراهم میکند تا سلاحهای هستهای به صورت سفارشی فراخوانده شوند.
برای کاربردهایی مثل سلاحهای هستهای، هیچ دلیل واقعی برای اینکه سیگنالها، کدها و پروتکلهای غیرفعال کننده به صورت پویا قبل از پرتاب برنامهریزی نشوند وجود ندارد. این به طور چشمگیری امنیت را افزایش میدهد و احتمال "هک شدن" دشمن را کاهش میدهد.
پس آیا در آینده شاهد سلاحهای هستهای خودنابود خواهیم بود؟ ما ابزارهای لازم را داریم، اما آنچه نیاز است، اراده است.