تهدید ده گیگاتونی: چرا بمب هستهای ساندیال هرگز ساخته نشد
در ۳۰ اکتبر ۱۹۶۱، اتحاد جماهیر شوروی بزرگترین سلاح هستهای که تاکنون ساخته شده بود، به نام «تزار بامبا»، را بر فراز خلیج میتیوشیخا در دایره قطب شمال منفجر کرد.
با قدرتی حدود ۵۰ مگاتن TNT، این بمب بیش از ۳۳۳۰ برابر قویتر از بمبی بود که در جریان جنگ جهانی دوم بر روی ناکازاکی افکنده شد. اگرچه این آزمایش، پتانسیل مخرب فناوری هستهای را نمایان کرد، همچنین به عنوان یادآوری غمانگیزی از پیامدهای فاجعهبار چنین سلاحهایی بود.
موج شوک تزار بامبا آنچنان عظیم بود که چندین بار دور زمین چرخید و پنجرهها را تا فاصله ۴۰۰ مایل (۶۴۴ کیلومتر) از محل انفجار شکست. کره آتشین، با روشنایی بینظیر خود، از آلاسکا، گرینلند و نروژ قابلرویت بود. اگرچه این آزمایش در منطقهای دورافتاده انجام شد، پیامدهای آن جهانی بود و نماد افزایش تسلیحاتی در جنگ سرد بود.
اما این تنها نیمی از قدرتی بود که برای بمب در نظر گرفته شده بود. با وجود توانمندی حیرتانگیز، در مقایسه با طراحی نظری دیگری که توسط فیزیکدان هستهای ادوارد تلر پیشنهاد شده بود، به نام ساندیال، ضعیف به نظر میرسید.
دستگاه هستهای ساندیال چه بود؟
در اوایل دهه ۱۹۵۰، فیزیکدان برجسته هستهای ادوارد تلر به کمیته مشاور عمومی کمیسیون انرژی اتمی طرح خود برای سلاح هستهای بزرگتر و بدتری به نام «ساندیال» را پیشنهاد داد.
این سلاح با هدف دستکم ده گیگاتن TNT طراحی شده بود، که نشاندهنده افزایشی بیسابقه در پتانسیل تخریب انفجارهای هستهای بود، به مراتب فراتر از محصولات کلوتون یا حتی مگاتون.
برای مقایسه، بمب «مرد چاق» که بر روی ناکازاکی در جنگ جهانی دوم افکنده شد، حدود ۲۱ کلوتن TNT قدرت داشت. به این ترتیب، یک گیگاتن TNT معادل یک میلیون کلوتن است، یعنی نزدیک به ۴۸۰۰۰ برابر قویتر است.
اکنون، تصور کنید سلاحی با قدرت ده برابر بیشتر، که به طرح پیشنهادی تلر برای ساندیال میرسید. این معادل ۶۷۰۰۰۰ بمب هستهای مقیاس هیروشیما بود که همگی به طور همزمان منفجر میشدند.
قدرت برنامهریزی شده آن همچنین تقریباً دو برابر تمامی بارهای هستهای شناخته شده بین به سنگین بود.
تا ایدهای از میزان ویرانی چنین سلاحی به دست دهید، به روش تحویل آن نگاه کنید. به گفته تلر، مکانیزم تحویل بمب به عنوان یک «حیاط خلوت» فهرست شده بود.
این به این خاطر بود که طراحی قادر به ایجاد ویرانی فاجعهبار در مقیاس جهانی بود، و بودن بقای بیشتر، اگر نگوییم همه، حیات انسانی را تهدید میکرد. پیامدهای احتمالی چنین سلاحی بسیار نگرانکنندهاند.
بمب هستهای ده گیگاتنی ساندیال چگونه کار میکرد؟
بنابراین، تلر چگونه پیشنهاد داد که چنین سلاح مخربی را در وهله اول ایجاد کند؟
مفهوم ساندیال شامل مجموعهای از واکنشهای هستهای مرحلهای بود که از طرحی به نام تنظیمات تلر-یولام استفاده میکرد. این مکانیزم به طور نظری امکان دستیابی به تعادلهای نا محدود را از طریق زنجیرهای از واکنشهای همجوشی فراهم میکرد. اگرچه هرگز ساخته یا آزمایش نشد، ساندیال نمایانگر نهایت آرزوهای هستهای دوره جنگ سرد بود.
علاوه بر این، ایده انفجارهای هستهای زنجیرهای جدید نیست. همین مفهوم بود که هسته «تزار بامبا» (بمب سهمرحلهای) و «کسل براوو» (دستگاه دومرحلهای) آمریکا که در ۱۹۵۴ منفجر شد، را تشکیل میداد.
کسل براوو نیز نتیجهگیریهای ذهنی تلر و یولام بود.
آیا ساندیال هرگز ساخته شد؟
در کوتاه مدت، خیر.
در جلسهای محرمانه از کمیته مشاور عمومی کمیسیون انرژی اتمی، تلر ایده «بنگهای بسیار بزرگتر» را پیشنهاد داد. او گزارش داد که در آزمایشگاه لیورمور خود دو طرح جدید سلاح نومون و ساندیال را توسعه میدهند.
نومون ۱۰۰۰ مگاتن خواهد بود و به عنوان یک «اصلی» برای ایجاد ساندیال، ۱۰٬۰۰۰ مگاتن ایجاد خواهد کرد. اگرچه بیشتر شهادتهای تلر تا به امروز طبقهبندیشده باقی مانده است، دیگر دانشمندان در جلسه گزارش دادند که پس از اینکه تلر جلسه را ترک کرد، از پیشنهاد او «شوکه شدند».
یکی از افراد پیشنهاد داده که «این سیاره را آلوده خواهد کرد». فیزیکدان آی.آی. رابی، یک شکاک برجسته به تلر، معتقد بود که احتمالاً تنها یک ترفند تبلیغاتی است.
اما اشتباه کرد؛ لیورمور به کار بر روی نومون برای چند سال دیگر ادامه داد و حتی برنامهریزی کرده بود در طی عملیات رد وینگ در ۱۹۵۶ یک نمونه اولیه آزمایشی نشده را آزمایش کند.
یک انفجار شبیه به ساندیال چگونه خواهد بود؟
اگرچه هرگز ساخته نشد، ساندیال بزرگترین دستگاه هستهای ساخته شده توسط بشر خواهد بود. همانطور که قبلاً ذکر شد، نیازی به حالت استقرار نداشت و میتواند در یک مکان مونتاژ و منفجر شود.
از آنجا که انفجار آنقدر عظیم خواهد بود، دستگاه بهسرعت به عنوان «بمب نهایی» شناخته شد. پیشبینی میزان خسارات آن چالشبرانگیز است. هنوز برخی تخمینها ادعا میکنند که یک کرههای آتشین ۲۴۸ مایل ۴۰۰ کیلومتر ایجاد میکند، که احتمالاً برای به آتش کشیدن بخشهای بزرگی از برخی کشورهای اروپایی مانند بریتانیا یا فرانسه کافی است.
همچنین ویرانگرتر از یک فوران آتشفشانی شبیه کراکاتوآ خواهد بود که تقریباً ۲۰۰ مگاتن انرژی معادل آزاد کرد. ساندیال حدود یک سوم نیروی فوران کوه تامبورا در ۱۸۱۵ که بزرگترین در تاریخ ثبتشده بود و معادل ۳۰٬۰۰۰ مگاتن ۳۰ گیگاتن انرژی آزاد کرد.
اگر ساندیال ساخته شده و منفجر شده بود، مقدار گرد و غبار، آوار و در نهایت دود آزادشده توسط چنین انفجاری احتمالاً تأثیرات زیستمحیطی جهانی مشابه با یک تبادل هستهای بزرگمقیاس خواهد داشت.
این به اصطلاح "زمستان هستهای" نامیده میشود، که باعث میشود کشاورزی به شدت سقوط کند، به گرسنگی گسترده و حتی قحطی منجر شود و بسیاری از کشورها را به ناآرامیهای مدنی و جنگ بکشاند.
پسماند هستهای مشکل جدی دیگری خواهد بود که تأثیرات آن بستگی به جایی که بمب منفجر شده است و واکنش فوری و طولانیمدت مردم خواهد داشت. این شامل آمادگی و دروازه موجود برای پناهگاه مناسب، دسترسی به آب آشامیدنی پاک، غذا و غیره خواهد شد.
تأملی اندوهبار
کاربرد چنین سلاحی در آن زمان مورد پرسش بود و بیشتر منتقدان اشاره میکردند که هیچ استفاده استراتژیک واقعی ندارد. تاثیر ویرانگر آن آنقدر بیملاحظه و فجیع است که استفاده از آن فقط در سناریوهایی از نابودی کامل قابلتصور است.
و این همه ماجرا برای امروز است.
ساندیال یک یادآور ترسناک از محدودیتهای (در واقع عدم آنها) هوش انسانی است وقتی که برای تخریب به کار میرود. اگرچه هرگز ساخته نشد، اما پیشنهاد آن ما را وادار میکند که با تاریکترین احتمالات قابلیتهای فناوری ما روبرو شویم.
سلاحهایی با چنین مقیاس حیرتانگیز هیچ برندهای ارائه نمیدهند، تنها انهدام متقابل. آنچنان که سرانجام، ساندیال ابزار جنگ نبود؛ یک فرض نابغه غمانگیز بود، هشداری درباره مرز باریک بین پیشرفت علمی و خود تخریب.
این درس واضحی است که قدرت واقعی بشر در ایجاد ابزارهای ویرانگری نهفته نیست، بلکه در اطمینان از اینکه آنها برای همیشه غیرمحقق باقی میمانند.